____________ زخم احساس من
-
زخم احساس من
-
**********
-
اینجا ,اتاقِ من است.بی سقف
-
پنجره هایش ,رو به نیامدنِ تو ,باز می شود
-
و پرده هایش را باد ,از غبارِ خاطراتت ,می تکاند
-
تو رفته ای ,و حال تمامِ خاطره ها ,ابری است
-
در شبِ چشمهایم , ستاره درد را ,چشمک می زند
-
من زخمهای بینظیری, به قلب دارم
-
در خواب هایم ,عاشقانه نگاهت میکنم
-
و بی ریا ,دوستت دارم
-
این ,حقیقتِ من است
-
هر چقدر هم ,که تو را نداشته باشم
-
خیالت باز هم ,با من است ,هر لحظه و هر کجا
-
نشانی قلبت را ,هرگز از یاد نبرده ام
-
فرسنگ ها هم ,که دور باشی
-
هوایت ,که به سرم بزند
-
می نشانمت ,کنارِ رویا هایم
-
دست های دلواپسم را ,قفل میکنم به خیالت
-
که گاهی ,به لبهایم میرسد
-
مرا پیکری ست که چشم انتظارِ تو باشم
-
تا از دروازه ی صبح تا انتهای شب
-
در امواجِ خیالت سرگردان شوم
-
مرا پیکری ست که تمام عمر را
-
با خیالِ عشقت سر کنم
-
همین قدر که ,با حال و هوایت
-
عطری از گلِ شعر را ,روایت کنم ,کافی ست
-
همین که خیالت ,غزلی شورانگیز میافریند ,کافی ست
-
مصرعی از قلبِ من ,در کنارِ مصرعِ یادِ تو
-
در دفترِ دیوانِ عشق ,شاه بیت میشود
-
بی قراری هایم را ,به دستِ سردِ جنون, میسپارم
-
تمامِ دلتنگی هایم را, در تو خلاصه میکنم
-
کاش فقط یک بارِ دیگر, تکرار میشدی
-
هنوز هم درد دارد حسِ نبودنت
-
زخمِ احساسِ من ,با خیالت تازه میشود
-
گریه ,نخواهم کرد
-
تنها با دیدنِ عکسی ,و یادِ خاطره ای
-
با لبخندی تلخ ,بی صدا ,میشکنم ,و میمیرم
-
من مدتهاست ,تنها با خیالت ,آرام مرده ام
-
مدتهاست ,که در آیینه ,پژمرده ام
-
آیینه مدتهاست زخمِ طوفانیم را بر دوش میکشد
-
آیینه مدتهاست, نعشِ قلب و لبخندم را ,به دوش میکشد
-
__________________
ماندانا 19:05 26/4/1395