_____ رهایی
رهایی
*********
بزن باران رهایم کن
که ابری سخت دلگیرم
چرا دیگر نمی باری؟
دلم شد خانه ی اندوه
من از این درد می میرم
بزن باران رهایم کن
رهایم کن ازین دلگیری و
دلتنگی و اندوه
رهایم کن
_______________
ماندانا 11:04 23/3/1394
دکلمه و شعر
رهایی
*********
بزن باران رهایم کن
که ابری سخت دلگیرم
چرا دیگر نمی باری؟
دلم شد خانه ی اندوه
من از این درد می میرم
بزن باران رهایم کن
رهایم کن ازین دلگیری و
دلتنگی و اندوه
رهایم کن
_______________
ماندانا 11:04 23/3/1394
دستانم را دریاب
***********
دستانم را دریاب,شبهای بی تو ,سرد است
دستانم را دریاب ,کوچه ها تاریک است
بی تو نبضِ باغ ,رو به خاموشی ست
دور از تو چه تلخ است , دستانِ بی پناهم
بی تو ,تنها شدم, در این بغضِ ممتد
خاموشم و ,صدایی ندارم ,جز یک آه
بی تو ,دستانِ خسته ام ,درد را ورق میزند
بی تو بارانی شدم,روی قلبِ تب دار
بی تو,رنگِ ترانه ام ,خاکستری شد
دستانم را دریاب,تا رسم کنم ,شبنم را روی برگ
دستانم را دریاب,تا پیچکی شوم ,تا بالای دیوار
دستانم را دریاب,تا زخمِ قلبم را مرهم شوی
دور از نگاهت,آیینه ترک میخورد
دور از تو, ستاره هم ,سوسویی ندارد
بی تو , ایوانِ قلبم ,پر میشود از,قاصدکهای مرده
کاش حتی ، یک بار از لابه لای ,غمِ دلتنگى ی من
گذر, می کردی
و مرا می دیدی ,که چو رگبارِ بهار
در پی ات, می بارم
تو که, همچون نفسی , نرفتی از یاد
حواسم را، می گذارم در دستانت
تا ببینی ,هر کجا که باشد
خودش را باز هم، می رساند به دستانِ تو
حالا دور شو,تا قصدت آزارِ من باشد
اما هرگر نخواهی فهمید,که آب از سرِ من گذشته
چه باشی ,چه نباشی,شش دنگِ حواسم ,با تو است
مرا ,از یاد مبر
_____________
ماندانا 16:58 17/12/1394
لحظه ای ترکم نکن
**********
لحظه ای ترکم نکن /عاشق به رویِ تو منم
حرفها دارم برایت /شیدا به چشمِ تو منم
________
ای غزل آهویِ من/ ای نغمه ی شادی ی من
همه جا هستی کنارم / در هوای ی تو منم
_________
لحظه ای گر با تو باشم / بوی گل گیرد تنم
کی خيالت را فرستی / در شبی پهلوی من
__________
دائما از عشق رويت / روی دريا يک نفس
لحظه ها را می شکافد / قايق و پاروی من
__________
من که باشم تا بيايم / لحظه ای در خاطرت
کم نظر کردی به من / ای غنچه ی خوشبوی من
________
آنچنان آهی کشیدم / دوش از تنهایی ام
آسمان آتش به دل شد/ از هایِ بعد از هویِ من
_________
در میانِ گریه ام / دیدم تو را در خوابِ خود
شکوه میکردم زِ تو / از دوری و سردیِ تو
___________
ناگهان آغوش گشودی / گفتی در نزدم بیا
من شتابان آمدم / دستی گشودم سویِ تو
_________
دور من حلقه زدی / با بازوانِ گرم خود
من چو ماهی غرق شدم / در موجهایِ عشق تو
_________
بوسه هایِ آتشینی / از لبان عاشقت
با عسل های لبانم / چیدم از لبهایِ تو
_________
با طلسم هایِ نگاهت / بردی عقل و هوش من
آنچنان آرام گرفتم / که غمی بر جا نماند
_________
اشک شوقِ من چکید / بر شادی ی آغوش تو
جز تو و مِهرت / چیزی بر دلم هرگز نماند
_________
باز هم دیدن رویت / در خیال بود و خیال
باز هم آغوشِ تو تنها / در خیال بود و خیال
_________
باز هم ابرازِ عشقت / بوسه هایِ گرم تو
مهربانی ی نگاهت / در خیال بود و خیال
_________
از چه مینالی دلم / باز در خیالت عاشق است
لااقل در خواب تو / مثل یه مجنون عاشق است
_________
یاد تو در خواب و بیداری / همیشه با من است
قولِ من برعشقِ تو / تا به ابد پاینده است
__________________________
ماندانا 13:56 4/7/1394
عشق تویی
********
چه غریب است حسی
که به بیگانه محبت بکنی
بی توجه به نسب بی توجه به مقام
و ندانی که چرا
و نپرسی زکجا آمده است
از چه رو شیفته کرداست تو را
یا کلید در قلبت زکجا آوردست
چه عجیب است
که مهار دل خود
در پی برق نگاهی دگر از کف بدهی
ونخواهی بستانی آن را
یانخواهی که طبیبی بروی
که علاج دل بیمار نماید شاید
چه عجیب است چه عجیب
برق بر دیده من زد جگرم میسوزد
لرزش دست وتنم
سستی و بیخودی از خویش گرفتست مرا
در دلم آتش سوزنده چرا کرده سرا
شده ام خادم مهمان غریب
که شده صاحب خانه
وبرون کرده مرا
و بگوید
چون که عاشق شدی و زار بیا
من بپرسم که شما
او بگوید که منم حاصل آن برق نگاه
آتشم آمده ام ذوب کنم جان وتنت
نام من عشق کنیه ام سوز و گداز
گاه با آتش سوزنده بیایم،گاه با شیوهء ناز
گاه شیرین بشوم تا دل فرهاد کنم رام خودم
گاه آتش بزنم عاشق زارم که شود عاشق باز
پس عشق تویی
که چنین شور به جانم زده ای
که شرر بر سرو پایم زده ای
پس عشق تویی
_________
ماندانا 1:41 2/4/1393
دیوانگی
********
عشق دیوانگی ست
این جنون برای توست
به جز بهشت آغوشت
به کجا بروم
آغوشم تنها برای توست
در دشت چشمانم
شکوفا میشود رویای تو
در جای جای دلم
عشق و نام توست
زندگی و نفسم
اشک و لبخندم
غم و شادی ام
همه چیز برای توست
عشق دیوانگی ست
این جنون برای توست
آرامش جایی در
چشمان دریایی توست
بیا مجنون من
بگذار پرواز کنم
با بالهای خیالی عشق
بگذار بروم به جایی
که نه راه دارد و نه جاده
و کسی ساکنش نیست
تنها من باشم و تو
و هوایی عاشقانه
چقدر آرام است نگاهت
و سرشار از ناگفتنی ها
میشنوم حرف نگاهت را
احساس میکنم عشقت را
عشق دیوانگی ست
دیوانگی ست
____________
ماندانا 16 اردیبهشت 1394 ساعت 22:41
شهر بیگانه
********
هنوز, با شهر بیگانه ام
آسمان , غمگین است
گلها ,آبستنِ درد شده اند
و باغ,همنشین است,با تنهایی
از هر مرزی که ,گذر میکنم
سر راهم,خاطراتِ تو ,شکوفا میشود
نبودنت ,مرا به بن بست , میرساند
بخصوص زمانی که,شب چادرِ سیاهش را
بر زمان ,میگستراند
هیاهوی رفتنت,آوار کرد ,وجودم را
طوفانِ نبودنت,قایقِ وجودم را
رو به گردآبی ,جهنمی میبرد
کسی که رنگِ چشمانش ,به پرنده ی دلم
پرواز را ,آموخت
آموزگارِ پرواز ,برای قلبی دیگر است
در كوچه های ,این شهر
همقدمی نميخواهم, جز سايه ام
سایه ای که بودنش, باز هم ,از منت خورشید است
و مرا هرگز,تنها نميگذارد
و گاه ,پنهان ميشوم, در خود
عشق, صدای فاصله شد
صدای فاصله ای که,سخت در ابهام است
یادت میآید,که با تابشِ چشمانت
پنجره های ذهنم,باز میشد
شعر میشد ,نگاهت
و من هر بار, با دیدنت,تازه تر میسرودم
و اکنون, که نیستی
شعرهایم ,بوی تنهایی میدهد
و هر لحظه , تنهاییم,تنهاتر میشود
انگار فریاد میشود,از حنجره ی زخمی ام
که سر راهش, بیکران ,بغض نشسته
تو خوب میدانی,زمانی تبسم
در زمینِ سینه ی من,گل خواهد کرد
که تو بذری شوی,در باغِ احساسم
و حالا نیستی
و حالا ,تو به جای من , نفس بکش
وقتی که تو ,ریسمانِ بغض را
به گلویم ,حلقه کرده ای
شاید روزی که رفتم,تو شبیهِ آسمان
بر عکسِ من,بوسه زنی
____________
ماندانا 17:42 17/12/1394
ﻏﻮﻏﺎی ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ
****************
دلم غمگینه غمگین است
در این غوغای خاموشی
در این جشن فراموشی
در این دنیای بی مهری
کم آغوشی
دلم آشوبِ آشوب است
دلم سرد و تنم
بی روحِ بی روح است
نگاهه من به دنبالِ
نگاهی ساده میگردد
و میبینم
هوای گریه دارد آسمان هم
پای چشمانم که میگرید
آرام گونه ام خیس است
آﺳﻤﺎن ﻣﯽ ﺑﺎرد اﻣﺸﺐ
ﺑﺮ منِ تنها
ومینالد ﺑﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺳﺨﺖ
و مینالم برای تو
که چشم دوختم به راهه تو
و میجویم تو را
در لابه لای نغمه های عشق
کتابهای جهان را
یک به یک من جستجو کردم
تمامِ قصه های عشق را
بارها مرور کردم
شدم عاشق شدم معشوق
شدم حرف و شدم آن کاغذ کاهی
برای جستجوی تو
آسمان میبارد امشب بر منِ تنها
چه بی خوابند چشمانم
چه کم دارند تو را
در لابه لای این همه غصه
آسمان میبارد امشب بر منِ تنها
___________________
ماندانا 14:56 9/7/1394
زخم احساس من
**********
اینجا ,اتاقِ من است.بی سقف
پنجره هایش ,رو به نیامدنِ تو ,باز می شود
و پرده هایش را باد ,از غبارِ خاطراتت ,می تکاند
تو رفته ای ,و حال تمامِ خاطره ها ,ابری است
در شبِ چشمهایم , ستاره درد را ,چشمک می زند
من زخمهای بینظیری, به قلب دارم
در خواب هایم ,عاشقانه نگاهت میکنم
و بی ریا ,دوستت دارم
این ,حقیقتِ من است
هر چقدر هم ,که تو را نداشته باشم
خیالت باز هم ,با من است ,هر لحظه و هر کجا
نشانی قلبت را ,هرگز از یاد نبرده ام
فرسنگ ها هم ,که دور باشی
هوایت ,که به سرم بزند
می نشانمت ,کنارِ رویا هایم
دست های دلواپسم را ,قفل میکنم به خیالت
که گاهی ,به لبهایم میرسد
مرا پیکری ست که چشم انتظارِ تو باشم
تا از دروازه ی صبح تا انتهای شب
در امواجِ خیالت سرگردان شوم
مرا پیکری ست که تمام عمر را
با خیالِ عشقت سر کنم
همین قدر که ,با حال و هوایت
عطری از گلِ شعر را ,روایت کنم ,کافی ست
همین که خیالت ,غزلی شورانگیز میافریند ,کافی ست
مصرعی از قلبِ من ,در کنارِ مصرعِ یادِ تو
در دفترِ دیوانِ عشق ,شاه بیت میشود
بی قراری هایم را ,به دستِ سردِ جنون, میسپارم
تمامِ دلتنگی هایم را, در تو خلاصه میکنم
کاش فقط یک بارِ دیگر, تکرار میشدی
هنوز هم درد دارد حسِ نبودنت
زخمِ احساسِ من ,با خیالت تازه میشود
گریه ,نخواهم کرد
تنها با دیدنِ عکسی ,و یادِ خاطره ای
با لبخندی تلخ ,بی صدا ,میشکنم ,و میمیرم
من مدتهاست ,تنها با خیالت ,آرام مرده ام
مدتهاست ,که در آیینه ,پژمرده ام
آیینه مدتهاست زخمِ طوفانیم را بر دوش میکشد
آیینه مدتهاست, نعشِ قلب و لبخندم را ,به دوش میکشد
__________________
ماندانا 19:05 26/4/1395
غروب
********
در غروبی دلگیر خسته از این آدما
همه فریاد شدم درد شدم در غم خود پیچیدم
تو طلوع کردی از شرقه دلم تابیدی
به دل خسته ی من بوسه زدی
تو شدی محرم راز دل من همدم من
کس نمیبیند و هرگزنخواهد فهمید
پشت این پرده ی دل چه چیز ست نهان
تو طلوع کردی از شرقه دلم تابیدی
رام کردی سرکش عشق مرا
غنچه کرده عشق تو توی دلم
درد من کمتر شده غصه به دل کمتر شده
کامیابی مثل باران بر دلم باریده است
گوشه ی چشمی نگاهی دلبرم دارد به من
تو طلوع کردی از شرقه دلم تابیدی
آسمان ابری ام آبی شده
هر چه هست دور و برم زیبا شده
میوزد تنها نسیم عاشقی بر دل من
خنده آمد بر لبم شادی نشسته بر دلم
تو طلوع کردی از شرقه دلم تابیدی
دور کردی ابرهای تیره را
یک ستاره داشتم در آسمان خاموش بود
مدتی ست چشمک زنان پیدا شده
باز کن آغوش خود تا که بیایم در برت
تا فراموشم شود آن همه تلخی و درد
______________
ماندانا 17:46 30/1/1393
دفتر خاطرات
**********
يه شبايى تو زندگى هست كه
وقتى دفتر خاطرات زندگيتو ورق ميزنى
به چيزايى ميرسى كه نميدونى تقديرت بوده يا تقصيرت
به آدمايى ميرسى كه نميدونى دردن يا همدرد
به لحظه هايى ميرسى كه هضمش واسه دل كوچيكت سخته
و به دردايى ميرسى كه براى سن و سالت بزرگه
به ارزوهايى كه توهم شد
روياهايى كه گذشت
به چيزايى كه حقت بود اما شد توقع
و زخمهايى كه با نمك روزگار آغشته شد
و احساسى كه ديگران اشتباه مى نامند
و دست آخر دنيايى كه بهت پشت كرده
وبازهم انتهاى دفتر خودت ميمانى
و زخمهايى كه روزگار پشت هم ميزند
و سكوت هم دواى دردش نيست
كاش مهربان تر بودى
________________
ماندانا 11:10 23/3/1394
سنگفرش زمان
*********
در کوچه های, سیاهه زمان
نفس های متورم ,در تنم می پیچید
مانند قطره ای, شبنم
در میانِ سنگفرشِ زمان, گم هستم
یک آهم کافی ست ,تا بلرزاند
آسمان و, زمین و ,خورشید را
اشکهای من, کافی ست
تا بشویم ,باد و باران را
یک شعرِ من, کافی ست
تا ,جهان را در
شبهای جنگل ,بسوزانم
یک تبم ,کافی ست
تا بسوزانم ,هستی ام را
جای پایم ,در تب میماند
و تازیانه میزند ,بر قدمهایم
بر ساحلِ ,مرطوبِ چشمانم
غزل ,جوانه میزند
چه فریادی دارد ,نگاهه خاموشم
سکوت میکنم,تا از من عبور کنی
و من ,خیره نگاهت کنم
به تو ,که از درونم ,بی خبری
کاش در این ,دنیای غریب ,تو آشنا میماندی
یک جام, پنجره ی خالی ,از نگاهت
در خرابه ی دلم ,با صدای آه ,یکی شد
آرام ببار, خیالت را ,بر من
به حرمتِ جفایت ,بر من
خلوتِ خیالم را ,خالی از تنهایی نما
در لحظاتِ مکرر, و مسمومِ نبودنت
آسمان را به روی ,دلتنگی ام کشیدم
و چشمان منتظرم را,بر اسبِ سفیدِ,فردا نشاندم
تا در همهمه های فردا,صدایت را بشنوم
اما من,پای خوبی هایم,میمانم
عاشقت میمانم,محبت میکنم
هر چند ,قدر هم ندانی
من, قدرِ خود را میدانم
_____________
ماندانا 15:00 14/1/1395
پرنده ی بی آواز
********
پاییز شد ,بادِ سرد ,وزیدن گرفت
باز هم پاییز لانه کرد ,میانِ درختان
تراوش باران,بوی نمِ خاک,روان است
خورشید از غم,با تمامِ غرورش
عاشقانه ,به گریه نشسته
از یاد رفته ام,پریشانِ زمانم
گمنام ترین عاشقِ , بی نشانم
با قلبی ,به سپیدی ی روز
در میانِ ,عطرِ اقاقی ها
به امیدِ ,خنده ی خورشید
در دامنِ تنهایی خود,مینشینم
با یادت,شعرِلبخند
بر لبانم ,نقش میبندد
دارم امیدی ,در آسمانت
دلم اندیشه یِ دیدارِ تو را دارد
شور سکوتم را, با نامت
که معنای پاکی ی , آسمان را دارد
تقسیم میکنم
دیده ام ابر سپیدی ست,در هوایت
کوچ کردند ,پرستوهای عاشق
دیگر کسی ,آوازِ بهار را نمیخواند
تنها پرنده ی ,بی آوازی مانده
که سرد است و, سکوتی سخت کرده
پرنده ی ,بی آوازِ قلبم را
به سویت ,روانه میکنم
شاید روزی,شعر زندگی را
با هم بخوانیم
پاییز با دستِ سردش,نوازشم کرد
کاش ,هیچ چیز نبود
جز ,آسمانِ بالای سرم
کاش ,هیچ مرزی نبود
کاش ,فقط امروز بود
نه دیروزی بود و, نه فردایی
کاش بینِ عاشقان , مانع و سدی نبود
کاش ,هیچوقت نمیگفتیم کاش
_______________
ماندانا 18:44 18/1/1395
دایره ی حسرت
************
در دايره ى حسرت / ميچرخم و ميخوانم
در ظلمت و دلتنگى / هر لحظه پريشانم
_____________
با زخمِ دل و روحم / چون پير، سپيد مويم
اى هم نفست خورشيد / بى تو، چه پريشانم
____________
اين قلب دو صد پاره / شد خانه ى آواره
اى دل ، تو بخواب آرام / هر لحظه به لب ، جانم
____________
اى ساحلِ آرامش / آهنگ سفر كردى
رو سوى تو آوردم / اى قلب و تن و جانم
_____________
اى آنكه سفر كردى / با ياد تو ميمانم
در هر شب و هر لحظه / با نامِ تو گريانم
____________
از اشكِ دو چشمانم / باران شده شرمنده
اى دستِ تو آسايش / با يادِ تو ميخوانم
____________
اى درد توام درمان / در گوشه ى تنهايى
بارانِ غم و ازلت / لبريز ز مژگانم
______________
شايد دگر اين ديدار / هرگز نشود تكرار
اما دلِ من با توست / با يادِ تو ميمانم
____________________
از خونِ دل و جانم / من خسته و بيمارم
با دستِ شفا بخشت / لمس كن تنِ بيمارم
____________________
اين جاده ى تنهايى / تشنه به قدمهايم
ميخوانم از اين دورى / ميبارم و ميبارم
_______________
خورشيد شده ديوانه / چنديست نميآيد
تقويم منه بى تو / شد نقطه ى تكرارم
__________________
شعرم همه رنجور است / از رفتنِ تو ، اى يار
وقت سحرِ تاريك / چشمى به افق دارم
_________________
لالايى دستِ تو / شد خواب و خيال من
ميمانى تو در قلبم / اى رفته زِ پيشِ من
________________
من با تو چه بد كردم ؟ / كين گونه گريزانى
برگرد در آغوشم / اى رفته زِ پيشِ من
___________________
بى عشقِ تو، من هرگز / آرام نخواهم شد
اى دار و ندارِ من / برگرد به پيشِ من
_________________
نقشِ تو فتاد در دل / اى همدمِ رويايى
دل خواست كه برگردى / بر خاكِ مزار من
____________
ماندانا 14:43 14/1/1395
غربت تب دار
********
رفتی و چشمانِ من / بیمار شد
رفتی و همصحبتم / دیوار شد
_______
حسِ عشقم/در دلم با رفتنت
در کنارِ پنجره / آوار شد
_______
با دو صد بیت / تو ندیدی عاشقم
عمرِ من / در حسرتِ دیدار شد
______
خون کشاندم را به دل / با رفتنت
ذره ذره کامِ من / در مرگ شد
______
نم نمِ بی وقفه ی / بارانِ بغض
در هوای شعرِ من / طوفان شد
_____
یادِ توست / در کوچه ی دنیای من
یادِ تو تا به ابد / با قلب شد
______
این دلِ خسته و عاشق / به جهان
عاقبت در غربتش / تب دار شد
______
در تبِ عشقت مدام / سوختم به جان
سهمِ من از رفتنت / کابوس شد
_______________
ماندانا 18:30 22/12/1394
معبد عشق
***********
حرفی بزن ,من در تو گم شده ام
من همان کسی می شوم ,که تو می خواهی ,کافیست ازمن بخواهی
هرجایی باشی, من به دنبالت خواهم آمد ,مهم نیست کجا
حرفی بزن ,من دارم از عشقِ تو ,میسوزم
هنوز دارم ,راهه عاشق بودن را ,از تو یاد می گیرم
حرفی بزن ,من دارم از یادت ,معبدی میسازم
بخاطرت پا روی ,غرورم میگذارم
تو همان کسی هستی ,که من عاشقانه ,میپرستمت
تو همان کسی هستی,که زندگی ی مرا,عوض کردی
و عشق را به من ,آموحتی
من تو را ,بدونِ هیچ قید و شرطی ,دوست خواهم داشت
الان از هیچی نمی ترسم, بگذار هرچی می خواد بشود
من روز های بدت را, به روز های خوب تبدیل می کنم
به خاطر تو تن به , هر خطر و طوفان می دهم
من تو را, بدونِ قید و شرط ,دوست خواهم داشت
درِ قلبت را, به روی من باز کن
بگذار قصه ی, عشق من و تو ,جاودانه شود
در هر لحظه از زندگی ,به یاد تو خواهم بود
نباشی ,هیچ کس نیست, که بخواهم باهاش حرف بزنم
و من همیشه تو را ,دوست خواهم داشت,مثلِ ضربانِ قلب
تو میتونی این ضربان را , مثلِ موسیقی دراین فضا ,حس کنی
اگر زمانی دلِ مهربانت , از من خسته شد
خاطرات تلخ و شیرین,تنها چیزی است که, با خودم میبرم
اگر زمانی , مرا نخواستی,بدونِ هیچ حرفی خواهم رفت
به بغض های گلویم ,بی اعتنا میشوم
گریه نمیکنم ,که میدانم باز میگردی
باید یاد بگیرم, مقابله کنم با دردِ انتظار
باید یاد بگیرم , خودم را آرام کنم
تا وقتی آمدی,لااقل زنده باشم
مقابلِ آیینه میایستم,و میگویم
منتظرت میمانم ,و میدانم که میایی
و برایت آرزو میکنم,زندگی با تو, مهربان باشد
و به آرزوهایت برسی و ,همواره شاد باشی
اما فراتر از اینها ,برایت عشق را, آرزو میکنم
یادت نرود که من ,همیشه تو را ,دوست خواهم داشی
حتی اگر بروی ,شکستی در کار نیست
زیرا که تو را ,در قلبم جا داده ام ,امن ترین جای دنیا
___________________________
ماندانا 14:53 28/7/1394
میگویم به تو
**********
گفتنی هائی به دل دارم/ می گویم به تو
عاشقت هستم گرفتارم / می گویم به تو
___________
جانِ من / با تو هزاران دردِ دل دارم ببین
آنقدر خوبی که اَسرارم/ می گویم به تو
___________
سال ها گفتم غزل / از شور و شیدایی به تو
از دلیلِ عشقِ اشعارم / می گویم به تو
__________
کمترین دلشوره ام را / تو به جانت میخری
من همه ناگفته هایم را / می گویم به تو
__________
گفته بودی صحبت از/ عشق و وفا با من بگو
هر چه فکرم برگزیند / می گویم به تو
___________
با همه مهر و وفا / جویای قلبِ من شدی
من همه راز و نیازم را / می گویم به تو
_________
با محبت / هر چه می خواهی بگو تکرار کن
گفتنی هائی به دل دارم / می گویم به تو
__________
بی تو بودن تا همیشه / میشکند قلبِ مرا
از تبِ دیدارِ رویت / میگویم به تو
_____________________________
ماندانا 16:05 1/8/1394
نوید آمدن
********
صدای قلب من نوید آمدن دارد
آمدنت به کوچه ی بن بست دل دارد
________
دوباره باد آورده نسیم عطر تو را
و چه زیباست زمانی که
دیدار کنم تو را
_______
چلچله میدهد بشارت آمدنت
جان فدا میکنم به خاک پای آمدنت
______
آری میشنوم صدای قدمهای توست
صدای مهربانی صدای آمدن توست
______
بیا که آغوشم منتظر گرمای توست
منتظر عشق و حریم نفس های توست
_________
نگاهه خسته را پیشکش راهت میکنم
قلب عاشقم را هدیه به راهت میکنم
_______
چه زیباست عشق را در مستی چشمانت دیدن
چه خاطره انگیز است لب بوسه را چیدن
_________
بوی بودنت پیچید در تار موهای من
عشق تو مینوازد نت زندگی من
_________________________
ماندانا 1:33 15/6/1394
تو اون رازی هستی كه نميتونم پنهانش كنم
****************
لحظاتي ايستاد كاروان روياها
سپس رفتيم. تو به كجا و من به كجا
آن تو بودی يا پرتوهای نورانی بود؟
آن تو بودی يا غنچه ای بود كه خنديد؟
آن تو بودی يا بود باران روياها ؟
تو بودی يا ابر خوشی ها بود كه مرا فرا گرفت
ان تو بودی يا گلی بود كه شگفت؟
تو بودی يا من با دنيای ديگری روبرو بودم؟
ان تو بودی يا رايحه ی خوشی بود در هوا؟
ان تو بودی يا آن رنگها بودند در همه اطراف؟
تو بودی يا روشنايی بود در راه؟
تو بودی يا آهنگی بود كه در فضا طنين انداز بود
تو بودی كه من پيدا كردم يا مقصدی بود كه پيدا شد؟
عزيزم ببين كه زمان دوری توم شده
من اينجا هستم . اينجا هستم . اينجا
تو اون رازی هستی كه نميتونم پنهانش كنم
تو اون سرنوشتی هستی كه نميتونم فراموشش کنم
گوشه ی دلت حرفی داری چرا پريشانی
من صدای قلبِ تو هستم
اگه ميتونی بشنوی به زبان طپش قلبت گوش کن
من اينجا هستم . اينجا هستم . اينجا
حالا من توی فكر و خيالِ تو هستم
تو جوابها و سوالهایِ من هستی
حالا تو هر خوابِ من فقط تو هستی
حالا تو روشنی ی و نور چشمانم هستی
فقط تو را ميبينم .هر جايی من تو را ميبينم
من اينجا هستم . اينجا هستم . اينجا
عزيزم ببين كه زمان دوری تمام شده
من اينجا هستم . اينجا هستم . اينجا
اين دل من برای يارم ديوانه است
پروانه شعله ی عشق است
من میدونم چطوری در عشق بسوزم
خيلی سخته كه از دست عشق فرار كنی عزيزم
عشق واقعی داره كاملا قربانی ی نام دلدار ميشه
من عشق تو رو به عنوان يه هديه برای خودم نگه داشتم
هر لحظه در اين دل طوفانی بر پاست
لحظه ای كه منتظرش بودم به زودی فرا می رسه
______________________
ماندانا 9:45 5/7/1394
حرفهایی بر دفتر آسمان
*********
دردهایم را مینویسم در صفحه ای از دفتر آسمان
بر صفحه ای پاک و دست نخورده
تا با دل بی طاقتم بباردو تنها ذره ای دلم آرام شود
نمیدانی که این روزها چقدر پریشانم
نمیدانی که سرشارم از بغضی بی نهایت
سرشارم از فریادی که در چشمانم خفه شده است
اما سکوت کرده ام
سکوتی به پهنای درد بی تو بودن
ببین مرا که درد همه ی قلبم را فر گرفته
ببین مرا که زخم بی تو بودن مرهمی جز بودنت نمیخواهد
اما نه میشنوی و نه میبینی
از هجوم سایه ها نگاهم خسته است
روی جلد دفتر خاطرات قلبم دستی طوفانی نقش بسته است
نبودنت طرح ویرانی قلبم را رقم زده
سردی احساست آفتی شده بر بر باغچه ی عشقم
نبودت آنچنان تار و پود قلبم را از هم میگستراند
که زخمش را جز مرهم دستانت درمانی نخواهد بود
اما هیچکدام را نه دیدی و نه حس کردی
نمیدانی که نقش و نگار قلب من بی تو فقط داغ و درد است
نمیدانی که منه بی تو مثال برگی خزان دیده ام
من مانده ام تنهای تنها و تو این را ندانستی
هرگز ندانستی که عطر نفس هایت جانم و دلم را وا میکند
ندانستی با تو همه ی غمها از دلم هجرت خواهند کرد
ندانستی که فکر تو در هر لحظه قلبم را پر از غوغای عشق میکند
نخواندی حرف نگاهم را
بهتر بگویم نخواستی بخوانی
و باز من مانده ام تنهای تنها و تو این را ندانستی
______________________________
ماندانا 23:40 19/6/1394
قلب شقایق
********
دلم یک ,خواب میخواهد / پر از ,عطر گل و بوسه
دلم ,یک خانه میخواهد / پر از ,عشق و پر از بوسه
_________
دلم ,یک پنجره / با انتظاری ,ناب میخواهد
دلم حس ,گل و باران / دلم ,پرواز میخواهد
________
دلم ,یک کوچه میخواهد / پر از ,یاد نگاهایت
هوای ,تازه میخواهد / پر از عطر ,نفس هایت
________
دلم ,یک عشق میخواهد / مثال ,یک پر پرواز
بیاره عشق تو ,در قلب / مثال یک نفس ,در راز
_________
دلم یک دشت میخواهد / پر از آلاله ی عاشق
پر از قلب شقایق ها / پر از نسترن عاشق
_______
صدای موج ,بر ساحل/ طنین عشق ,پاک توست
طنین ماه ,در دریا / رخ ماهتاب روی توست
________
هوای ,دلکش و جاری / میان ,قلبهای ما
شکفته ,در میان باغ / گلای ,اطلسی ی ما
______
اقاقی های ,نو رسته / به عطر و ,رنگ و بوی تو
چه زیبا ,جلوه ها کردند / به یاد آن , نگاهه تو
________
چه زیبا میشوم ,با تو / کنار آن ,دو چشم تو
شوم من مست و, مدهوش / شراب ,چشم مست تو
________
شب و روز و, خیالاتم / به جان تو شده ,پابند
منم, در خواب و بیداری / به قلب تو شدم ,در بند
_______
بخوان ,حرف نگاهم را / تو بشنو, این سکوتم را
دلم ,همواره کم دارد / نگاهه آن ,دو چشمت را
_________
شود ,زیباترین احساس / درون ,لحظه ی دیدار
که میدانی ,به قلب من / شده دیدار ,در بیدار
____________________________
ماندانا 23:15 14/6/1394
نبض زندگی
*******
بوسه بر لبهای تو/ یعنی که نبض زندگی
بودنت در نزد من/ یعنی بهار زندگی
_________
هر سلام تو دهد/ یک عمر تازه بهر من
بودن هر لحظه ات/ یعنی نفس در زندگی
_______
من تولد میشوم با تو/ ای زیبای من
غصه شادی میشود با تو/ ای زیبای من
_______
خنده ات چون گل شکوفا میشود / روی لبت
غم ز قلبم میبرد لبخند تو / زیبای من
________
تو نوازش کن مرا / وقتی که غم دارد دلم
غم ز من دور میشود با تو فقط / ای عشق من
________
حال من با تو فقط خوب میشود / تنها کسم
تو نگو هرگز خداحافظ / تو تنها عشق من
_________
عاقبت من به فدای / چشم مستت میشوم
فارغ از آدمیان / من خاک پایت میشوم
_________
گر پریشان باشی روزی / قلب من غمگین شود
در میان غصه هایت / من جگر خون میشوم
______
خانه ی قلبم ز عشق تو فقط / رونق گرفت
قلب تنهایم ز مهر تو فقط / سامان گرفت
________
تو نرو هرگز ز پیشم / ای همه ناز و نیاز
دست من با تو فقط / معنی گرمی را گرفت
_______
تو مگیر از چشم من / چشمان زیبای خودت
دیده ام روشن نما / با ناز چشمان خودت
__________
ای طنین آرزوهای دلم/ با من بمان
زندگی بر من ببخشا / با مهربانی ی خودت
___________________________
ماندانا 10/6/1394 18:45
نگو هرگز خداحافظ
***********
بهار آمد / به قلب من نگو هرگز / خداحافظ
گلستان شد / دو چشم من نگو هرگز / خداحافظ
______________
بهارِ / آشناییمون برفت / تا قلبِ تابستان
منو قلبم / شدیم عاشق نگو هرگز/ خداحافظ
_________
شده پاییزِ / برگ ریزان بریزد برگ / چون باران
ببارد / نم نمِ باران نگو هرگز/ خداحافظ
__________
بذار در سردی / برف ها دلم گرم باشه / با عشقت
نشه خشکیده / چون گلها نگو هرگز/ خداحافظ
___________
شدی جاری / به رگهایم شدی پنهان / در اشکم
شدی بغض و/ شدی خنده نگو هرگز / خداحافظ
_____________
دلم روشن / به مهرت شد ببین چشمم / چه عاشق شد
در این / آشفته بازارها نگو هرگز / خداحافظ
____________
بداد / آرامشی بر من نگاهه آن / دو چشمِ تو
شدم عاشق / به لبخندت نگو هرگز/ خداحافظ
_________
میانِ / کوچه های قلب بباریدی / چون باران
دلم / از مهر تو پر شد نگو هرگز / خداحافظ
____________
کشیدم / نقشِ چشمانت به رویِ / برگِ پاییزی
شده / هر حرفی از شعرم نگو هرگز/ خداحافظ
__________
شده / عشقِ میان ما مثالِ سیبِ / ممنوعه
مرا هرگز / مران از خود نگو هرگز/ خداحافظ
____________
عجب رنگِ / غمی دارد نگاهه / سردِ اجباری
تمنای / دلم باشد نگو هرگز / خداحافظ
__________
دلم / خالی ز شادی شد شده /غمخانه ای قلبم
بدونِ تو / دلم تنهاست نگو هرگز / خداحافظ
_________
تنم / آتش به تن دارد شده خاکستری / اشکم
دو چشمم / خیره بر راه است نگو هرگز / خداحافظ
_________
اگر دوریم / ما از هم دلت / نزدِ دلم باشد
شده نامت / نفس هایم نگو هرگز / خداحافظ
_________
خبر داری / ز قلبِ من؟ خبر داری / ز اشک من؟
چه دوری تو / ز دستِ من نگو هرگز/ خداحافظ
___________
همیشه یادِ / تو اینجاست درون قلبِ / تنهایم
تو از حالم / خبر داری؟ نگو هرگز / خداحافظ
__________________________
ماندانا 2:40 3/7/1394
نگو هرگز خداحافظ
نگو هرگز خداحافظ
نگو هرگز خداحافظ
نگو هرگز خداحافظ
تو را میشناسم
************
تو را میشناسم ای آشنای خسته ام
تو را میشناسم ای تنها ترانه ام
__________
دلم عاشقانه تو را میخواند
تو را میشناسم ای تنها بهانه ام
__________
میخواهمت ای دریا دل مهربان
تو را که چون دریا طوفانها دیدی
___________
تو را که چون نسیم بر من وزیدی
تو را که چون الوند غصه ها دیدی
_________
میخوانمت با چشمانی خیس و غمگین
تو را که جز غمگینی چیزی ندیدی
___________
از روزها و شبها میگذرم با یادت
مگر تو در من جز عاشقی چه دیدی
___________
من با تو پرواز میکنم به این قفس
قفسی زیباتر از دلت مگر دیدی
___________
آسمان دلت زیبا و روشن است
مکانی امن تر از دلت مگر دیدی
___________
تمام واژه های شعرم از آن توست
تمام دلدادگی هایم از آن توست
_______
آرامش روح و تنم از وجود توست
غمگینی و گریه ام از نبود توست
_________
بی تو خسته و دل شکسته ام
اسیر دردمو درمانش عشق توست
________
بی تو باید زهر تنهایی را چشید
شیرینی عسل بخاطر حضور توست
_________
دستانم تنها و سرد است بدون تو
گرمی زندگی ام از وجود توست
________
فدا کردن جان و زندگی برایت کم است
تنها دلیل بودنم ای عشق من بودن توست
_________________________
ماندانا 3:45 17/5/1394
همه حرف من
*********
مثال پرنده / به بامم نشستی
مثال یه لبخند / به لبهام نشستی
________
دل كوچك من /اسير شد برايت
تو با ناز چشمت / به قلبم نشستی
________
بدون نگاهت/ دل آروم نميشه
تمنای قلبم / تويی تا هميشه
_______
بگير دست من را/ برای رسيدن
فدای نگاهت/ منم تا هميشه
______
درون دل من/ نبود آسمونی
دلم رنگ شب داشت/ نداشت همزبونی
_______
تو با عشق پاكت/شدی آسمونم
تو با مهربونيت/ همه آرزومی
_______
جواب نگاهت/ دل عاشقم شد
دلی كه برايت/ فدا و فنا شد
______
قرار دلامون / فقط روشنی شد
تو را دوست دارم/ همه حرف من شد
__________________
ماندانا 19:11 12/3/1394
قصه ی گم شده
**********
ترسم این است که نیایی / نفسم تنگ شود
نقش رویایی تو / در همه جا پخش شود
_______
ثانیه گم بشود/ عقربه ها گیج شوند
دل خوش باور من/ برای تو تنگ شود
_______
ترسم این است / ز قلبم دل تو قهر کند
قصه ها گم بشود / فاصله فرسنگ شود
________
آن همه لعل لبت / دور شود از لب من
دل دردمند و لبم / با گریه هماهنگ شود
_________
نکند شاخه ای لرزان بشود / شانه ی تو
هق هق گریه ی بند آمده / آهنگ میشود
_________
میزند آهنگ اندوه و / تنهایی من
شب اندوه دلم / شب یلدا میشود
_________
خواب را پس میزند / در نغمه ی لالایی ام
این همه داتنگی ام / آوار بر قلب میشود
________
روی موهایم هزاران / فصل سرما رسته است
در همین سردی غم / خاطرم قاب میشود
___________________________
ماندانا 23:12 2/6/1392
آرزوی بر دل مانده
**********
خیلی وقتا پیش میاد / تو خودم فرو میرم درد بی تو بودنو / با یه بغض فرو میدم
با چشام داد میزنم / این غم تنهایی رو تو خیال مبهمم / تن به آغوشت میدم
________
بغض تو قلبم جا میشه / میپیچه توی تنم درد این بغضو فقط / محض چشمات میخرم
آسمون قلب من / بی تو نوری نداره نور چشماتو گلم / من به جونم میخرم
_______
این دل مجنون من / بی تو هی کم میاره خیلی وقتا پیش میاد / که همش زار میزنه
جای خالی تو باز / زجر میده قلب منو این هوای بی تو باز / حرفی از غم میزنه
_______
کاش یه روز از ته دل / بم بگی دوسم داری بم بگی عاشقمی / نباشم کم میاری
کاش یه روز از ته دل / بگی دل تنگ منی بگی با من همیشه / عشقو همرات میاری
________
کاش یه روز این فاصله / نشه بهرت بهونه از راهه دور هم شده / دست تو دستم بذاری
دل تنهای منو / با نبودت نکشی بی خیال من نشی / منو تنها نذاری
_________
یعنی اون روز میرسه / که تو با قلب و وجود با همه عاشقیات / منو تو حقیقتت جایی بدی؟
مثل من مجنون بشی / لیلی بی قرار بشی؟ منو با سادگی هام / تو قلب خود جایی بدی؟
__________
یعنی اون روز میرسه / که وجودم تو دلت بشه یک عشق بزرگ / عشقی که فنا نشه؟
میشه روزی برسه / که توی این فاصله عشق من توی دلت / بمونه فنا نشه؟
________
میشه روزی برسه / که میون جمعیت چشم تو در حسرت / دیدن چشم من باشه؟
یعنی اون روز میرسه؟/ زنده ام یا زیر خاک؟ یعنی اون روز میرسه؟ / که دلم شاد باشه؟
_____________________________
ماندانا 9:30 29/5/1394
قسم
*********
به اشک های عاشقانه قسم
زنی که دست از آغوشت نمیکشد
از نژادی ست که
بی نوازشهای تو
تمام شعر را از عشق پشیمان میکند
به عاشقانه های آشفته اش قسم
تو نباشی
پشتش را به دنیا میکند
بهانه گیر میشود
یک جای قلبش می لنگد
با آغوش آرامش کن
زیر پای بهانه هایش بنشین
تا دوباره خودش بشود
با یک تشدید روی دوست داشتن تو
برایش آن چهره ی معمولی ای باش
که صدای قلبش اقیانوس محبت است
و حضورت معنای تپش قلبش
تو را که داشته باشد کافیست
کجا زندگی کند و یا چقدر زنده باشد
برایش مهم نیست
تو را داشته باشد کافیست
به تمام آرزوهایش رسیده است
او را به آرزویش برسان
_____________________________
ماندانا 16:02 13/4/1394
مگر میشود دوستت نداشت
*********
میدانی
هوای حوصله ام ابریست
سراغش که میروم شروع میکند به باریدن
اما هوای خاطرات تو
مرا تنگ در آغوش گرفته
مگر میشود دوستت نداشت؟
مگر می شود از کنارت ساده گذشت؟
من با تمام منطق های دنیا
سر بی تو نبودن میجنگم
مگر میشود بدون تو سر کرد؟
به من نگاه کن
هنوز هم چشمانم برای دیدنت دو دو میزند
صدایم برای گفتن نامت میلرزد
دستانم برای گرفتن دستانت یخ میزند
نگاه کن من همانم
همان همیشگی
جایت هیچ تغییری نکرده
هنوز هم جایت در کنج اعماق قلبم است
جایی که نوشته شده
ورود ممنوع به تسخیر در آمده است
نگاه کن به دستانم
هنوز هم شوق گرفتن دستانت را دارند
دستانت را به من بده
با من بیا
تا آن طرف احساس
تا بیکران بودن
با دستانمان در هم قفل شده
و جهان کوچکمان که سرشار از عشقی بیکران است
به من اعتماد کن تو فقط بیا و بمان
______________________
ماندانا 5:19 6/12/1393
تصور
*******
دلم تنگ است
برای تو
نمی توانم تصور کنم تا چه حد از تو دورم ؟
تا چه حد بی خیالَم شده ام
یادت است که هر روز به تو می نگریستم
و هر روز و هر ساعت و هر لحظه
لبخند شیرینت را می دیدم
و نگاه گرمت را
پای ِ سجاده ی عشقت
غم هایم را می خریدی
گاه با اشکی
گاه با خطی
گاه با نگاهی
یا فریادی
از عشق مینوشتم
از دلواپسی نبودنت مینوشتم
با عشق بازش می کردی
تک به تک در می آوردیشان
نگاهی به دلواپسی ام
نگاهی به من
نگاهی به عاشقانه هایم
و باز نگاهی به من
لبخند می زدی و در آنی
همه ی دلواپس ها فراموش می شدند
حال اما
بدون آنکه مهمان لبخند شیرین و نگاه گرمت باشم
به روز بی تو می رسم
و آنقدر فاصله ی عشقت بیکران شده
که لبخند آرامت را نمی شنونم
و نگاهت را نمیبینم
و هرشامگاه سنگین تر از شب
گذشته هق هق می زنم
چرا که راه عشقمان را گم کرده ای
چرا مرا به آغوشت نمیکشی
ساده بگویم
دلم پاغوشت را میخواهد
بغلم کن
نمیخواهم حتی باد از لابلای
موهایت رد شود
و آفتاب تنت را گرم کند
نمیخواهم لبخندت را کسی
جز من ببیند
من حسودم به هر چیزی
که تو را حس کند
___________________
ماندانا 7:45 10/12/1392
اقیانوس چشمانت
**********
ای کاش می آمدی
تا در اقیانوس چشمان تو
ماهی های رنگ به رنگ
خاطره هایم را باز یابم
و تو
قصه گذشته و آینده را زمزمه کنی
از آن زیبایی ها
از جویبار کوچکی که با زمزمه ی
عاشقانه می گذشت
از شبنم های پاک
که بر چهره گل بوسه می زدند
از آن درخت کهنسال
که بر پیکرش نام تو بود
از شب دیرپای عاشقان
ای کاش می آمدی
تا بار دیگر بگویم
همه چیز در کنار تو زیباست
در اقیانوس چشمان تو
ای کاش می آمدی
تا بگویم
همه جا هستی
در نوشته هایم
در خیالم
در دنیایم
تنها جایی که باید باشی و ندارمت
کنارم است
میدانی دلتنگی نبودنت
مثل آتش زیر خاکستر است
زمانی که به ظاهر خاموش شده
از درون مرا میسوزاند
ای کاش می آمدی
تا بار دیگر بگویم
همه چیز در کنار تو زیباست
در اقیانوس چشمان تو
______________________
ماندانا 6:23 13/7/1393